 |
 |
نویسنده: زهرا ره گذر
یکشنبه 87/8/12 ساعت 9:39 عصر
نه از قبیله ابرم نه از تبار کویرم
که بی بهانه بگریم و بی ترانه بمیرم
دلم گرفته برایت ولی اجازه ندارم که از نسیم و پرنده سراغی از تو بگیرم
نویسنده: زهرا ره گذر
پنج شنبه 87/7/4 ساعت 9:24 عصر
من ان گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی ابی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم
نویسنده: زهرا ره گذر
چهارشنبه 87/7/3 ساعت 8:39 عصر
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
نویسنده: زهرا ره گذر
شنبه 87/5/19 ساعت 6:41 عصر
برای رفتنمان دستی تکان داد و خود در میان سایه ها پنهان شد .......
خداحافظ از همتون .
نویسنده: زهرا ره گذر
شنبه 87/4/1 ساعت 7:21 عصر
هم قسم ! کجای این فاصله ای؟
تو کدوم سطر همین دل گله ای؟
نگو چش براه خورشیدی هنوز
آخ !چه طاقتی!عجب حوصله ای!
...
من یا تو؟
سکه دوستی!
بیهوده!
یاد
بهار!
ذهن پنجره!
!
تیغ زمانه!
!!!
!
بی صدا
سر در گریبان!
از جنس خودم!
فصل کشتار!
[همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]
 |
 |