سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----106052---
بازدید امروز: ----40-----
بازدید دیروز: ----20-----
کانون شعر و ادب دانشگاه علوم پزشکی فسا

 

نویسنده: صغری رحیمی
سه شنبه 87/11/8 ساعت 11:37 صبح

فصل کشتار که بود ؛

 در قصابی باز ،

دل ساتور پر از رنج و عذاب،

 چشم قصاب پر از صاعقه هایی از خون ،

تن یک خاطره ذر دستانش

گوش تا گوش سرش را می کند

دل من در صف بود !

 خون زند زبرین را چون آب

ساده پایین می داد!

وازه هاییم آرام

 داغ و تب می کردند

پلکهای خوابم

فکر شب می کردند

 و تنم چون مرداب

 ساکت و بی جان بود

 رو به رویم؛ مهتاب

آرزویم بر آب

برگهای جریانم بر باد

 و خودم راکد و دور از انجام

می شمردم تا چند ؟!

یک ...

 یک ...

یک ...

 آه !

حسابم بد بود

و نمی دانستم بعد چندین فریاد

 نوبت من می شد!

ستاره سروده شده درز شهریور ماه  84


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ...
    من یا تو؟
    سکه دوستی!
    بیهوده!
    یاد
    بهار!
    ذهن پنجره!
    !
    تیغ زمانه!
    !!!
    !
    بی صدا
    سر در گریبان!
    از جنس خودم!
    فصل کشتار!
    [همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •